«شمع » شریعتی مزینانی علی

آشنایی با زادگاه معلم ا نقلاب دکتر علی شریعتی ، «مزینان» و اندیشه های متفکر بزرگ جهان اسلام.

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کویریات» ثبت شده است

شریعتی، با زادگاهش ،مزینان ،سخن گفت

 ای کوه و کویر و اَرگ و بازار و مدرسه و رِباط و سرچشمه و قبرستانی که همه از اجداد من سخن می‏ گویید و یادگار عصمت اعصارید ، اعصار سرشار از ایمان و لبریز از آرامش و یقین و طهارتی که در زیر منجلاب این تمدّن کثیفی که در آن ، تنها وقاحت و حقارت و نیرنگ و قساوت خوب می ‏پرورند ، برای همیشه مدفون شدند و عصری آمد که خورشیدش از مغرب می ‏تابد و اشعه سیاهش همچون چنگال هول آور دیو بر سرزمین اهورایی ما سایه افکنده است وقندیل‏هایی را که در آن عصیر زیتون شرقی می ‏سوخت و از آن خدا تابان بود خاموش کرد . ای در و دیوارهای شکسته ، خانه ‏های گلین ، مزرعه‏ های غبار گرفته و کوچه باغ‏های اندوهبار همیشه پاییزی و شما مردم نیرومند و هوشیار و مغروری که اینک گرسنگی آواره‏ تان کرده است و به بردگی شهرهای روسپی خسب تهران و گرگان و... تان برده است !


و تو ای* مسینان ! ای نام اهورایی که از بزرگی عصر مزداپرستی حکایت می‏ کنی و اکنون ، پیران شکسته و زنان چشم به راه و کودکان بی ‏پناهی را در خود داری که پدران ، شوهران و پسران‏شان به جستجوی نان ، تو را که تهیدست مانده ‏ای ترک کرده‏ اند . چقدر شما را دوست می‏ داشتم و شما می ‏دانید که علی رغم زندگی ، چه تعصّبی داشتم که یک روستایی راستین بمانم و به شما وفادار باشم . [ دکتر علی شریعتی ، مجموعه آثار 35 ، بخش 1 ،ا

۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
وهومنه

تدیس دکتر شریعتی ،در زادگاهش مزینان

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۱۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
وهومنه

حکیمانه از شریعتی

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
وهومنه

وصف مزینان (زادگاه شریعتی )در کلام دکتر شریعتی

بر کرانه کویر، به تعبیر حدودالعالم، «شهرکی» است که شاید با همه روستاهای ایران فرق دارد. چشمه آبی سرد که، در تموز سوزان کویر، گویی از دل یخچالی بزرگ بیرون می‌آید، از دامنه کوههای شمالی ایران به سینه کویر سرازیر می‌شود و از دل ارگ مزینان سر بر می‌دارد، از دل این دیواره‌های عبوس و مرموزی که قرنهای گمشده‌ای را که اسلام به اساطیر کشاند در آغوش خویش نگاه داشته‌اند و، خود، علیرغم تاریخ، همچنان استوار ایستاده‌اند. از اینجا درختان کهنی که سالیانی دراز سر بر شانه هم داده‌اند، آب را تا باغستان و مزرعه مشایعت می‌کنند و بدین‌گونه، صفی را در وسط خیابان مستقیمی که ستون فقرات این روستای بزرگ را تشکیل می‌دهد، پدید می‌آورند و، از دو سو، کوچه‌هایی هم‌اندازه و روی در روی هم و راسته و همگی در انتها، پیوسته به خیابانی کمربندی که محتوای ده را از باروی پیرامون آن جدا می‌سازد.

 

درست گویی عشق‌آباد کوچکی است، و چنانکه می‌گویند، هم بر انگاره عشق‌آبادش ساخته‌اند، صد سال پیش که مزینان کهنه را سیل از بنیاد برمی‌کند و می‌برد و ناچار، همه چیز از نو ساخته می‌شود. حدودالعالم از «مرد» و «انگور» مزینان نام می‌برد و از هزار و صد سال پیش، هنوز بر همان مهر و نشان است که بود. مردانش نیرومند و مغرور که سبزواریها را دهاتی می‌دانند و مشهدی‌ها را گدایان گوش‌بر، و مردان تهرانی را زنانی ریشدار! و در شگفتند که چرا غالباً این تنها برگه معتبر را هم از میان می‌برند!؟ 


و باغهای انگورش که هنوز ـ علیرغم مادیتی که بر روستاها تاخته و باغها را همه غارت کرده است ـ برجا و آبادند و خوشه‌های عسکر و لعل و شست عروسش هم‌چون چراغ می‌درخشند. 


و تاریخ بیهق از شاعران و دانشمندان و مردان فقه و حکمت و شعر و ادب و عرفان و تقوایش یاد می‌کند، در آن روزگاری که باب علم بر روی فقیر و غنی، روستایی و شهری باز بود و استادان بزرگ حکمت و فقه و ادب، نه در «ادارات»، که در غرفه‌های مساجد یا مدرس‌های مدارس می‌نشستند و حضور در محضرشان نه پرداخت مبلغ و مدرک و شرایط می‌خواست و نه دریافت غبغب و کبکب و دبدب و شمایل! که هنوز «اداره نمی‌دانم چی‌های عالیه ویژه تبدیل نسخ چاپی به نسخه‌های خطی» تأسیس نشده بود و این بود که آن بچه دهاتی دهقان‌زاده ضعیفی که از بی‌نانی در ده نمی‌توانست بماند می‌توانست در شهر با یک نظامی قدک و یا لاقبای کرباس، بی‌هیچ شرط و شروطی، وارد مدرسه‌ای شود و اطاقی بگیرد و بورس تحصیلی‌یی، و هر استادی را هم که پسندید خود انتخاب کند. استاد، ابلاغ به‌دست، ناگهان بر سر شاگرد نازل نمی‌شد؛ شاگرد بود که همچون جوینده تشنه‌ای می‌گشت و می‌سنجید و بالاخره می‌یافت و سر می‌سپرد، نه بزور «حاضر و غایب»، بل به نیروی ارادت و کشش ایمان.کویر دکتر شریعتی

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۵۹ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
وهومنه

مقدمه ی کویر دکتر شریعتی مزینانی

وجودم ،تنها یک حرف است و زیستن ام تنها گفتن همان یک حرف؛اما بر سه گونه: سخن گفتن ومعلمی کردن و نوشتن. آن چه تنهامردم می پسندند:سخن گفتن ؛و آن چه هم من وهم مردم: معلمی کردن؛ و آن چه خودم را راضی می کند  و احساس می کنم که با آن نه کار، که زندگی می کنم: نوشتن

و نوشتن هایم نیز بر سه گونه: «اجتماعیات» ،  «اسلامیات» ،«کویریات».

آن چه تنها مردم می پسندند : اجتماعیات؛ و آن چه هم من وهم مردم : اسلامیات  و آن چه خودم را راضی می کند و احساس می کنم  که با آن ، نه کار_و چه می گویم؟-نه نویسندگی ،که زندگی می کنم :کویریات. از مقدمه ی کویر دکتر شریعتی.

۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
وهومنه